بازخوانی یک پرونده پس از 38 سال

گزارش تکان دهنده در مورد استفاده از داروهای نیروزا در ورزش

مترجم: الهام خادم بقا

ورزش نوین مواجه با خطرات عمده ای شده است. این خطرات عبارتند از حرص و آز از طرف شخص یا فدراسیون ها، رقابت ناسالم، بی کفایتی مدیران و خود محوری و… ولی این مسائل در مقابل استفاده بی رویه از داروها بسیار بی اهمیت است.

شاید هیچ کس هنوز به عمق مسئله پی نبرده باشد. ورزشکاری مانند “دیلی تامپسون” می گوید قریب به 65 درصد از ورزشکاران بین المللی بدون توجه به مخاطرات آن، برای افزایش کارایی خود متوسل به یک نوع ماده شیمیایی می شوند و اثرات این داروها می تواند بسیار دهشتناک باشد. ولی نامبرده در این مورد هیچ گونه مدرکی ندارد که ارائه کند. او فقط شایعاتی در باره این یا آن ورزشکار شنیده است که از چه نوع موادی استفاده می کنند و چه راه هایی برای خنثی کردن آزمایشات ابداع نموده اند. ورزشکاران معتبر دیگری این گفته ها را تایید می کنند. هیچ راهی برای اثبات صحت و سقم این مطالب وجود ندارد، اما صحبت هایی که از اطراف و اکناف شنیده می شود، مهر تایید بر گفته های این ورزشکاران می نهد. اینک که شورای ورزش (در آلمان) هیاتی برای انجام آزمایشات روی ورزشکاران تعیین کرده است، ورزش در این کشور باید کاملاً پاکسازی شود. بدون شک سازمان های ورزشی ادعا خواهند کرد که از یک سال قبل انجام آزمایشات بر روی ورزشکاران را در برنامه قرار داده اند… گرچه این یک اقدام شایان توجه است اما چون برای انجام آزمایشات از ورزشکاران 48 ساعت قبل به آنها اطلاع داده می شود، این باعث خواهد شد کسانی که از این داروها استفاده می کنند، فرصت آن را بیابند تا اثرات آن را خنثی کرده و مواد موجود را از بدن خود دفع کنند.

فدراسیون بین المللی ورزشکاران (IAAF) می خواهد گروه ضربت برای انجام آزمایشات در هر جای دنیا تشکیل دهد، ولی متاسفانه آنها گوش به راهنمایی های متخصصین نمی دهند. همچنانکه پروفسور “آرنولد بکت” می گوید در این گزارش ویژه در مورد داروها، فدراسیون بین المللی ورزشکاران استفاده از ماده خنثی کننده “پزوسید” را ممنوع اعلام کرده اند در حالی که از سه گروه دیگر از این داروها که دارای خواص مشابه هستند، نامی نبرده است.

سازمان های ورزشی به این نتیجه رسیده اند که باید به افرادی که به نوعی مدارک در مورد استفاده از دارو در ورزش دست یافته اند، نوعی امان داده شود که برای دادن گزارش مراجعه کنند. البته این امان باید کاملاً تضمین شده باشد، در غیر این صورت هیچ کس چیزی بروز نخواهد داد.

ورزشکاران نیاز به محیط پاک ورزشی دارند. همچنانکه “ارنست اوبنگ” طی این سطور می گوید: در صورتی که هنوز کسی راضی به افشاگری نشده است، می تواند داستان دلخراش مرگ بریژیت درسل آلمانی را که نفر چهارم ورزش های قهرمانی هفتگانه اروپا شد، بخواند.

در جوامع به ظاهر پیشرفته در ورزش که معیار و ارزش های انسانی به رنگ مدال ها محک زده می شود، ورزشکار به عنوان ابزاری برای نمایش های پوچ و تبلیغاتی در می آید. در چنین شرایطی ورزشکار به هر عامل و وسیله ای متوسل می شود تا بتواند از سکوئی بالا رود و به این ترتیب امتیازات بیشتری در جامعه برای خود دست و پا کند. ماجرای دردناک مرگ بریژیت درسل دونده زن آلمان غربی که در اثر بهره گیری از داروهای شیمیایی نیروزا اتفاق افتاد، زنگ خطری بود برای این گونه جوامع.

قهرمان ورزش های هفتگانه (دو و میدانی) آلمان، بریژیت درسل پس از سه روز درد جانگداز درگذشت. او به هنگام مرگ26 ساله بود. گزارش پزشکی قانونی که تاکنون محرمانه نگهداری شده است، نشان می دهد که ورزشکارانی که به طور ناگهانی به پیشرفت های عمده ای نائل آمده اند، تحت چه مراقبت های پزشکی بوده اند و چه مقدار قابل توجهی دارو استفاده و یا تزریق کرده اند و به چه پایان تلخی رسیده اند.

قهرمانان ورزش های هفتگانه معمولاً روزهای یکشنبه استراحت دارند. بریژیت درسل نیز به همچنین. مربی و نامزد وی این اجازه را به وی داده بود. هر دوی آنها بسیار خوشحال هستند. بریژیت همچنان می تازد. در فاصله فقط یک سال این دختر چشم آبی و مو طلایی از رده سی و سوم به رده ششم در مکان بین المللی صعود کرده است و از یک قهرمان درجه سه به یک قهرمان درجه یک مبدل شده است.

در روز یکشنبه پنجم آوریل 1987 این دو شخصیت ورزشی همچنان مشغول استراحت هستند. مسابقه های بزرگ برای بریژیت در راه است. مسابقه های جهانی رم قرار است در اوایل سپتامبر انجام شود و یک سال بعد میعادگاه میدان های ورزشی، سئول در کره جنوبی است.

نباید اجازه داد که سستی حاصل شود. احتیاج به تمرین بیشتر وجود دارد. باید بیشتر کار کرد. حتی اگر طاقت فرسا باشد. رکوردهای جدیدی در پیش رو است. همچنین پول، شهرت، لقب قهرمانی و یک بازنشستگی تضمین شده. بریژیت درسل و توماس کولبافر البته نمی خواهند همیشه در آپارتمان کوچک خود در شهر ماینز زندگی کنند. سایر ورزشکاران موفق شده اند، آنها چرا نه؟ او به روال هر روز به کشوی داروهای خود روی می آورد و قرص هایی را که باید استفاده کند، آماده می سازد. 9 قرص و کپسول که در میان آنها یک آمپول خوراکی نیز وجود دارد.

قرص هایی به رنگ الوان قوس و قزح در کف دست وی می درخشید و در بین آنها از انواع ویتامین های ب و ث گرفته تا ترکیباتی شامل مس، منیزیم و سایر قرص ها که بنا به گفته تولید کنندگانشان برای جلوگیری از انواع رسوباتی در مغز، آلرژی، نرمی استخوان، ورم روده، تقویت قلب، گشادی رگ ها و استقساء مفید هستند، یافت می شود. بریژیت کلیه این قرص را می بلعد به انضمام مگاگاریسویت.

این یک عنصر هورمونی محرک است و در شمار داروهای ممنوع الاستفاده وارد شده است. مربی او بعده ها تعریف می کند که این دارو چند هفته پیش از طریق پست به وسیله فرستنده ناشناس برای بریژیت ارسال شده بود و شاگرد او به طور منظم، روزانه از این دارو استفاده می کرد.

مگاگاریسویت در واقع از طرف تولید کنندگان آن تنها برای بیمارانی که حالشان بسیار وخیم است، توصیه شده است. به ویژه برای مبتلایان به سرطان که مراحل آخر این بیماری را طی می کنند و بسیار لاغر شده اند. و خانم درسل برای اینکه عضلات بیشتری داشته باشد، از این قرص ها استفاده می کرد. طی سال گذشته ماهیچه های قشنگی در سطح پشت شانه هایش ظاهر شده بود. از فاصله دور از پشت سر تقریبا شبیه یک مرد به نظر می رسد. به ویژه آرایش کوتاه موهایش، این شبه را بیشتر می ساخت. ورقه مشخصات دارو که در داخل جعبه آن موجود است، اخطار کرده که ترکیبات این دارو شامل یک هورمون جنسی است که در بیماران زن، حالت مردانه ایجاد می کند و در مردان، به وسیله محدود کردن تولید اسپرم، نیروی جنسی را از بین می برد.

پزشک مخصوص خانم درسل که یک متخصص جراحات ورزشی است، می گوید که وی داروی مگاگاریسویت را برای خانم درسل تجویز نکرده بود. گرچه وی اعتراف می کند که این دارو در برنامه درمانی وی قرار داشته و او خواص درمانی این دارو را کاملاً سودمند می داند. در سال 1985 به طوری که از اقاریر این دکتر به پلیس برمی آید، خانم درسل در واقع پس از یک عمل جراحی می باید از این دارو استفاده کرده باشد. لکن هیچگونه نشانه ای از این امر به دست نیامده است. از ابتدای سال 1986 این ورزشکار از دارویی به نام استرومبا که یک عنصر هورمونی دیگر نظیر مگا گاریسویت است و از منبع نامعلومی تهیه شده بود استفاده کرده است. پزشک معالج خانم درسل از سال 1981 درخدمت وی بوده و در محافل پزشکی المان از وی به عنوان یک دانشمند علوم ماوراءالطبیعه یاد می شود و از لحاظ درمان جراحات ورزشی، پزشک شناخته شده ای است و در ورزشکاران برجسته، طرافداران زیادی دارد. هر ساله او و همکارانش حدود 2400 ورزشکار را تحت معالجه قرار می دهند. پزشک مذکور هر یک یا دو ماه یک بار خانم درسل را مورد معاینه قرار می داد و معتقد بود که شرایط بدنی خانم درسل روز به روز بهتر می شود. در آخرین ملاقات با خانم درسل در تاریخ 24 فوریه سال 1987 او خانم درسل را در بهترین شرایط بدنی، قوی و دارای توان انجام رقابت های دشوار تشخیص داد. با توجه به این تشخیص خانم درسل فشار را بر خود افزایش داد. روزی سه الی چهار ساعت تمرین های سخت و مداوم. ورزشکاران دو و میدانی تمرینات سختی دارند مانند دویدن 100 متر، 200 متر و سپس 300 متر، پریدن از موانعف پرتاب وزنه، پرتاب نیزه، پرش ارتفاع، پرش طول و غیره… و همه اینها این رشته ورزشی را یکی از مشکل ترین ورزش ها کرده است. کارشناسان ورزشی، تمرینات مورد لزوم این رشته را که بر اثر فشارهای طاقت فرسایی بر ستون فقرات و نخاع دارد، فشارهای شکنجه زا و فوق طاقت لقب داده اند. نیروی فوق العاده ای در اثر این تمرینات به فواصل زمانی کمتر از یک ثانیه به ستون فقرات و نخاع وارد می شود. تحقیقات انجام شده نشان می دهد که در طول دوران زندگی ورزشی یک ورزشکار دو و میدانی 200 الی 300 هزار از این ضربه ها به ستون نخاعی وی وارد می شود. آزمایشات اولیه نشان می دهد که خان درسل در مقابل فشار حاصل از این تمرینات و ضربه ها کاملا مقاوم است. وی شجاعانه آنچه را حرفه اش برایش تعیین کرده بود، می پذیرفت. سه روز بعد از استراحت روز یکشنبه در روز چهارشنبه هشتم آوریل، او کاملاً سرحال به نظر می رسید و سرگرم تمرین بود که ناگهان درد طاقت فرسایی در قسمت کمر و تهیگاه خود احساس کرد و لنگ لنگان از محوطه تمرین خارج شد. البته این درد برای او تازگی نداشت چون طی همان سال دو بار به خاطر چنین دردی تمرینات را متوقف کرده بود. به نظر خانم درسل و مربی اش، این درد یک کشیدگی عضله و یک مسئله جزئی بود. بعد از ظهر همان رو در جستجوی راهی برای برطرف کردن سریع درد، آنها به مطب دکتر “آ” که یک متخصص ارتوپد در شهر ماینز بود، شتافتند. دکتر “آ” که یک پزشک واقع بین بود و در محافل ورزشی از اعتبار خاصی برخوردار بود، نخستین شخصی بود که سعی کرد راز دردهای ناگهانی خانم درسل را کشف کند. متاسفانه همچنانکه خیلی از متخصصین در این مورد اشتباهاتی مرتکب شده اند، نامبرده نیز موفق نشد. و دو روز بعد بریژیت درسل می میرد و مربی وی اظهار می دارد: “بریژیت از شدت درد مرد”.

پدر بریژیت که فروشنده ای است در شهر “برمن” و قبلا در تیم هند بال “ب” آلمان عضویت داشته است. این گفته را قبول ندارد و می گوید: “برای من مثل روز روشن است که بریژیت قربانی صنایع دارویی شده است”. مادرش “لیزا” پزشکان را مقصر می داند و می گوید:” این پزشکان او را شکنجه کردند، من چطور سعی نکردم به دخترم کمک کنم؟”

مرگ بریژیت باعث شد که پلیس و دادستانی شهر ماینز تحقیقات گسترده ای در مورد روشن شدن علل مرگ آغاز کنند: پروفسور “رائر ماترن” پزشک قانونی و استاد دانشگاه ماینز و پروفسور “هانس جواکیم واگنر” استاد دانشگاه ” سار” که از طرف بسیاری از متخصصین سایر نقاط کشور حمایت می شدند، به مدت یکصد روز آزمایشات متعدد و تحقیقات مفصلی را از تمام زوایای ممکن انجام دادند. مجله اشپیگل به نحوی به مدارک مشترک پزشکی-قانونی مرگ درسل که تاکنون مطلقا محرمانه و تحت لاک و مهر نگهداری می شد، دست یافته است. مدارک، بسیار تکان دهنده هستند. خانم بریژیت درسل در حالیکه به نظر کاملاً سالم و در شرایط عالی بدنی توصیف شده بود، در واقع مدتی بود که یک زن جوان بیمار به شمار می رفت که به وسیله صدها نوع دارو سرپا ایستاده بود. از مدتها پیش ورزش از او یک مفلوج ساخته بود، مفاصل او دردناک و متورم شده بود و اعضای داخلی بدنش به فساد قبل از موعد کشیده شده بود.

او در جستجوی چیزی که بتواند وی را یاری دهد و از دردهایش بکاهد، کارایی و رکورد جهانی اش را بهبود بخشد به دکتر و انواع دارو و دوپینگ روی آورده بود. او خود را با این عقیده گمراه کننده که امروزه می توان به وسیله تزریق و خوردن دارو همه چیز را دگرگون کرد، تسلی می داد و با اعتقاد به این مسئله یکسال قبل از مرگش اخطار دکتر “هورست کلمر” را نادیده گرفت. او سعی کرد تمرین های بسکتبال را متوقف نماید چون مادرش نگران حال او شده بود و در پاسخ گفت:”مادر، من به این قرص ها احتیاج دارم. همه از آنها استفاده می کنند. ورزشکاران رشته های دوگانه حتی دو برابر آن را مصرف می کنند.”

پلیس پس از مرگش 40 نوع بسته های گوناگون دارو و قرص از آپارتمان وی کشف کرد. در بین این داروها البته مقداری داروهای بی ضرر گیاهی وجود داشت، اما بسیاری از آنها شامل مسکن های بسیار قوی، کاهش دهنده های التهابات و ترکیباتی برای تقویت مفاصل و غیره بود. یکی از این داروها به نام “آرگون.ال.فیلم” یک قرص ضد رماتیسم و ضد درد بود که بوسیله دکتر “آ” به مقدار زیاد برای موانع مورد لزوم به وی داده شده بود. دکتر نامبرده قبلا هم از این مایع دارو برای رفع دردهای موضعی بریژیت به او تزریق کرده بود و به این ترتیب نوک سوزن را با قلب مسئله آشنا ساخته بود. بر اساس مدارک پزشکی- قانونی موجود، دکتر “آ” تزریق را در قسمت چپ نخاع انجام داده و سپس برای اینکه محکم کاری کرده باشد، تزریق دومی نیز با دارویی به نام “ولتران” ساخت کمپانی سوئیسی “گایگی” که معمولا برای بیماران مبتلا به روماتیسم، تجویز می شود انجام داد. در ساعت 6 بعدازظهر همان روز در مرکز ورزشی شهر ماینز، مکانی که بریژیت مشغول انجام تمرینات بود، دکتر “آ” مجدداً متوسل به سرنگ شد. زیرا دردهای بریژیت هنوز برطرف نشده بود. این بار از دارویی به نام “میوملکین” که ترکیبی از یک ضد درد موضعی و عسل است استفاده کرد. بعد از ظهر روز پنجشنبه 9 آوریل، بریژیت دوسل مجدداً به مطب دکتر “آ” مراجعه کرد. وضعش به وخامت گراییده بود. قسمت سفلی پشت و پاها نسبت به تماس و سرما بسیار حساس شده بود. دکتر این بار تجویز کرد که از این مواضع، رادیولوژی به عمل آید و ضمناً درمان با دارو را شدت بخشید. دو تزریق دیگر یکی “ولتران” که روز قبل انجام شده بود و دیگری “بالارژین” انجام شد. هر دوی این مسکن ها به وسیله دکترها به عنوان ” فیل افکن” تشخیص داده شده بود. بسیاری از پزشکان ترحیج می دهند که روی یک پا فرارکنند تا اینکه از داروها استفاده کنند.

برای ادامه درمان در منزل، دکتر “آ” مقداری از نمونه هایی که در اختیار داشت را به بریژیت داد. این داروها عبارت بودند از قرص هایی به نام “گادمد” و تراکواز-5″ و همچنین شیاف “اوپتی پرین”. پلیس بعدها کشف کرد که خانم درسل وقتی به خانه می رسد، حداقل 10 تا 15 عدد از قرص های “گادمد” را می بلعد. ضمناً پزشک اعصاب که از طرف دکتر “آ” معرفی شده بود، ناراحتی خانم درسل را در ارتباط با مسایل عصبی تشخیص نداد و گفت که صرفا گرفتگی عضلانی است و تجویز کرد که از وسایل سنتی مانند کیسه یخ استفاده شود. این وسیله نیز موثر واقع نشد. شب پنجشنبه تا جمعه صبح در بیخوابی سپری می شود. خانم درسل و مربی وی در ناراحتی و التهاب به سر می برند. طی این ساعات سه بار از دکتر “آ” نظرخواهی به عمل می آید. وی مجدداً توصیه می کند از قرص های “گامد” استفاده شود و اضافه می کند نه به مقدار زیاد، صبح روز جمعه ساعت 6 و30 دقیقه دکتر “آ” برای نخستین بار در منزل از خانم درسل عیادت به عمل می آورد. او در می یابد که خانم درسل تمام شب دچار دردهایی شبیه درد زایمان بوده است. لیکن ضربان قلب، قوی و عادی به نظر می رسد. هیچگونه نشانه ای از حالت شوک، عوارض حساسیت یا ناراحتی عصبی در وی مشاهده نمی کند. با توجه به دردهای شدید، وی شک می کند که ممکن است این دردها ناشی از ناراحتی کلیه باشد. این یکی از تشخیص های نادرستی بود که طی همان روز می باید انجام گیرد. 16ساعت بعد، 24 پزشک متخصص بین خانم درسل و مرگ قرار گرفتند. تقریبا هریک از تشخیص هایی که داده می شد، منجر به تجویز یک نوع دارو می شد. بدین ترتیب در روز آخر عمر، ورزشکار در حال احتضار، مجبور شد مقدار دیگری از این داروها استفاده کند.

در مرحله نخست دکتر “آ” مقداری “متاآترتیین” برای درد کلیه ای که وجود نداشت به وی تزریق کرد و برای اطمینان، از آمپول با حجم زیاد استفاده کرد. تولید کنندگان، این دارو را فقط برای دردهای بسیار شدید ناشی از جابجایی مفاصل و کمر درد توصیه کرده اند. در واقع آخرین ضربه دکتر “آ” دقیقا به هدف یعنی نخاع اصابت کرد و با تمام نیت خوب در جهان چنانچه وجود می داشت این تزریق برای بریژیت بسیار سنگین بود.

طبق گفته پدر بریژیت وی همیشه مانند یک توله سرحال بود. با این وصف طی دوران مسابقه های قهرمانی آلمان، وی دست کم حدود 400 تزریق انجام داده بود. این البته سوای تزریقاتی است که به وسیله خود وی در عضلات پشت انجام می شد. ضمناً در یک مرحله از دوران زندگی خود، این ورزشکار محبوب، بدون شک در اثر استفاده از این همه سموم به ورم کلیه، مبتلا شده بود. این بیماری پس از کالبد شکافی تشخیص داده شد. علاوه بر مورد فوق، موارد دیگری که هرگز به ذهن پزشکان خطور نکرده بود از گزارشات کالبد شکافی به شرح زیر به دست آمد:

– انحراف ستون فقرات

– سائیدگی در مهره های ستون فقرات

– جا به جایی دنبالچه به سمت راست به اندازه 2 سانتی متر

– بروز اختلاف به اندازه 2 سانتی متر در طول پاها

– فاسد شدن استخوان کاسه زانوان

– نرمی استخوان در فاصله بندها در هر دو سمت بدن

– ورم غضروف استخوان مفصل های طرف راست بدن

– فرو افتادگی شانه ها

خطر مبتلا شدن به بیماری های عفونی یقیناً به طور مداوم وجود داشت و در برخی موارد فشار خون به حد بی سابقه ای افزایش می یافت. در ماهیچه های قلب به طوری که کالبد شکافی آشکار ساخت. به علت دویدن های زیاد، بافت های غیر ضروری به جای ماهیچه رشد کرده بود و یکی از مویرگها برای همیشه بسته شده بود.

“ویلدرهوفمان” پروفسور متخصص ورزش شهر “کلن” می گوید:”هیچ گونه حرفه سنگینی در جهان وجود ندارد که از لحاظ تاثیر آن بر اندام های بدن، قابل مقایسه با ورزش های تخصصی، محتاج نیروی زیاد باشد.”

در آخرین دیدار بریژیت درسل با دکتر مخصوص خود که در تاریخ 24 فوریه انجام شد، این دکتر پس از مخلوط نمودن 15 نوع مسکن مختلف، آن را در عضله تهیگاه در دو طرف بدن وی تزریق کرد. این دکتر سپس 7 آمپول دیگر در داخل عضله به وی تزریق نمود. قبل از اینکه خانم درسل اجازه یابد از تخت دکتر پایین بیاید، یک تزریق دیگر مرکب از مخلوط 5 مسکن دیگر به وی داده شد. در بین ترکیباتی که به خانم درسل تزریق گردید، دارویی به نام “نی دوپ” دیده می شد که تولید کنندگان استفاده از آن را فقط در موارد درمان فلج یا صدمه شدید مغزی ناشی از صرع یا سفلیس توصیه می کردند. هیچگونه علائمی دال بر اینکه خانم درسل مبتلا به یکی از این بیماری ها بوده باشد یافت نشده بود. در پاسخ به سوالات بازپرسان، دکتر می گوید:” وی معالجات را در جهت کاهش فشارهای عصبی و بهبود وضعیت عمومی خانم درسل متمرکز کرده بود. او می دانست که به استقبال خطر می رود ولی چاره نبود.

علاوه بر این، به طوری که کارشناسان اظهار می دارند، از ماه مه 1985 به بعد او قسمت اعظم معالجات مربوط به ساخت سلول های جدید را به خود خانم درسل واگذار کرده بود و تمام تذکرات همکاران خود را در مورد استفاده از این داروها که از طرف مقامات پزشکی آلمان منع شده بود، نادیده گرفت. با هر تزریق یکی از داروها همانند پیوند اعضای بدن، پروتئینی که وارد بدن می شود مواجه با عکس العمل بدن در دفع آن می شود. بدین ترتیب با هر هر دفعه تزریق یکی از این آمپول ها بارعظیمی بر دوش سازمان دفاعی بدن گذارده می شود. در روز 24 فوریه دکتر مذکور برای اینکه دردهای بیمار خود را برطرف نماید از ترکیبی به نام “دیسکوز” استفاده کرد. این یک ترکیب قوی است از 37 عنصر شیمیایی شامل ویتامین ها، روی، نقره، کلسیم، کلسیم فوسفات و سولفور در همان تاریخ این دکتر برای معالجه نقاط حساس بدن بیمار خود علاوه بر داروهایی که در بالا بدان اشاره شد از ترکیبی به نام “سفوسین سفاک” که حاوی محلول طلا می باشد، استفاده کرد. تصور می شود این ترکیب برای درمان انواع ناراحتی های مفاصل و استخوان موثر است.

اما گزارش پزشک قانونی حاکی از این است که استفاده از ترکیبات طلا باعث کاهش شدید گلبول های سفید خون شده و علاوه بر بروز عوارض خونی، دیگر اثرات مخربی نیز بر روی کلیه ها دارد. قابل ذکر است که نشانه هاییکه از بیمار طی درمان در بیمارستان دریافت شد صحت این گزارش را تایید می کند. معالجات در بیمارستان از هنگامی شروع شد که دکتر “آ” پس زا عبادت دوم در منزل نسبت به وضع بیمار خود نگران شد. این دکتر چند روز پس از درگذشت خانم درسل آنچنان پریشان بود که قادر به هیچگونه اظهار نظری نبود. بدین ترتیب صبح روز دهم آوریل خانم درسل با تشخیص ناراحتی شدید کلیه به بیمارستانی در شهر ماینز منتقل شد. تا سه ساعت دکترهای متخصص کلیه مشغول انجام آزمایشات گوناگون روی بیمار بودند. پس از آن اعلام کردند که هیچ نشانه ای از سنگ کلیه یا گرفتگی مجاری آن وجود ندارد و هیچ علتی وجود ندارد که نمایانگر ناراحتی کلیه باشد. در همان حال به علت درد شدید یک آمپول “باسکوپان” به بیمار تزریق شد.

در ساعت ده و سی دقیقه بریژیت درسل به بخش جراحی اورژانس منتقل می شود و این در حالی است که وی از درد به خود می پیچد. چهار جراح اینک او را تحویل می گیرند. اولین دکتر یک سرم به وی وصل می کند و طی ساعات بعد دو آمپول با ترکیبات “باسکوپان” به وی تزریق می شود. ماده فعال در ترکیب “بوسکوان”، “متامیزول” می باشد که از مدت ها پیش به علت بروز عوارض جانبی شدید استفاده از آن منع شده بود. استفاده بیش از پنج گرم از این دارو کشنده است. پزشکی قانونی میزان استفاده شده از این ماده را به طور خطرناکی در مرز اندازه ای که موجب مرگ می شود، تشخیص داد. به رغم این معالجات خطرناک، بریژیت درسل هنوز زنده بود ولی به سختی درد می کشید. پزشکان معالج خانم درسل پس از مشورت به این نتیجه رسیدند که هیچ دلیلی در دست نیست که ثابت کند ناراحتی خانم درسل در ارتباط با صدمات حاصل از تمرینات ورزشی است. به تشخیص آنها ناراحتی خانم درسل احتمالا یک نوع بیماری در ناحیه اطراف معده و یا صدمه از ناحیه ستون فقرات و نخاع بود. بعدا در کالبد شکافی مشخص شد که اعصاب ستون فقرات به شدت متورم شده بودند و ظاهراً این عارضه از چند روز قبل شروع شده بود و عامل اصلی دردهای غیرقابل علاج خانم درسل به شمار می رفت که هرگز تشخیص داده نشد.

هفت ساعت پس ازبستری شدن در بیمارستان بریژیت درسل هنوز می توانست اطرافیان را تشخیص دهد فقط از تشنگی زیاد شکایت می کرد. به تدریج لب ها و ناخن هایش شروع به کبود شدن کرد و ترک خوردگی سفید رنگی روی لب های بیمار ظاهر شد. در این مرحله به هنگام انجام آزمایشات بیشتر بیمار هوشیاری خود را از دست می دهد و به حالت اغما می افتد. پزشکان به فوریت، جلسه اضطراری تشکیل می دهند و به این نتیجه می رسند که علائم یک شوک همراه با خطر صدمه دیدن اعضای اصلی بدن وجود دارد. در این حال، ضربان قلب و تنفس خانم درسل شدیدتر می شود و شرایط ایجاب می کند که متخصصین کاهش شوک وارد عمل شوند. یک ساعت بعد ورزشکار در حال احتضار به بخش مراقبت های ویژه انتقال می یابد. در این بخش پزشکان تشخیص می دهند که واکنش های بیمار حاکی از مسمومیت شدید خون و تجزیه و فاسد شدن آن است. تشخیص در این مرحله درست بود، ولی برای ورزشکار در شرف مرگ، دیگر معالجات نتیجه ای نداشت و لحظاتی بعد ورزشکار آلمانی با زندگی وداع کرد. وحشتی گسترده محافل ورزشی آلمان را فراگرفت. بسیاری از ورزشکاران زن در نگرانی عمیقی فرو رفتند، زیرا با توجه به مصرف داروهای مختلفی که برای آنها تجویز می شد، از جمله قرص های ضد بارداری و داروهای عضله ساز حوادث مشابه ممکن بود مجددا تکرار شود. یکی از ورزشکاران زن آلمانی که روان شناس حرفه ای نیز می باشد، طی نامه ای سرگشاده به پزشکان معالج نوشت:”آنهایی که مسئولیت مرگ ورزشکار را به گردن دارند، باید تقاص پس بدهند.” ولی چگونه؟ دادستان ایالتی و بازپرسان همکار وی جرمی علیه هیچ کس عنوان نکردند. آنها فقط به ملایمت از پزشکان معالج خانم درسل انتقاد کردند که بیشترین سهم انتقاد متوجه پزشک مخصوص خانم درسل شد.

در مورد استفاده خانم درسل از داروهای عضله ساز از سال 1984، گزارش پزشکی قانونی می گوید: استفاده از این دارو سیستم ایمنی خانم درسل را مختل کرده و تزریق داروهای مختلف دیگر، این حالت را تشدید نموده بود.

در جستجوی عاملان این حادثه یکی از وکلای معروف شهر ماینز اظهار می دارد: “چون با اطمینان کامل نمی توان علل مرگ را مشخص کرد، هیچ کس نمی تواند مدعی شود که پزشکان مسئول در مورد معالجه وی کوتاهی کرده اند و بنابراین مجرم هستند.” به این ترتیب علت کمبود شواهد هرگونه ادعایی علیه پزشکان یا افراد ناشناخته مردود شناخته شد.

در این صورت آیا مسئولیت این حادثه متوجه خود ورزشکار نیست؟

آیا خود وی مسئول انتخاب مربی، پزشک و داروهایی که تجویز می شد نبود؟

آیا شخص دیگری غیر از وی می توانست تصمیم بگیرد که می خواهد یک ورزشکار حرفه ای شود؟

پزشکان در مراحل پایانی آنچه که از دستشان برمی آمد، برای وی انجام دادند. چهار ظرف خون طی دو ساعت به وی تزریق شد و چندین نوع هورمون به وی دادند و در آخرین دقایق از محلول بیکربنات برای متعادل نمودن متابولیسم بدن بیمار استفاده کردند ولی بدن معذب بریژیت درسل دیگر قادر به تحمل نبود. فشارهای دسترسی به قهرمانی و استفاده بی رویه از انواع مختلف داروها برای وی توانی باقی نگذارده بود و بدین ترتیب در دهم آوریل سال 1987 خانم درسل جان سپرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.